-
کار...
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 11:38
سلام این مدتی که میام پژوهشکده خیلی چیزا یاد گرفتم کلا کار ما اینجا تولید گیاهان مینیاتوری داخل محیط های کاملا استریل شیشه هست که این در مورد گیاهان در حال انقراض مثل گونه های مختلف زالزالک تحفه ی نطنز یا گلابی گونه های خارجی مثل توت فرنگی و... هست. این کیبورد عربیه نمی تونم ادامه بدم
-
روزگار...
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 19:26
سلام این مدت به بهانه آزمونم شده بود واسه یه مدتی می رفتم کتابخونه اونجا با خیلی از بچه های جدید آشنا شدم یکیشون فارغ التحصیل مترجمی زبان انگلیسیه ک برای ارشد می خونه قرار گذاشتیم باهم دیگه کار ترجمه انجام بدیم تو زمینه رشته من.ژوپی تو میدونی مراحل کار ترجمه کتاب چیه یعنی از کجا بفهمیم که یکی قبلا ترجمش نکرده و یا اول...
-
به آرامی آغاز به مردن میکنی
جمعه 14 بهمنماه سال 1390 08:25
آرامی آغاز به مردن میکنی به به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر سفر نکنی، اگر کتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی، اگر از خودت قدردانی نکنی . به آرامی آغاز به مردن میکنی زمانی که خودباوری را در خودت بکشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند . به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر برده عادات خود شوی، اگر همیشه از یک...
-
گزارش
جمعه 30 دیماه سال 1390 00:42
سلام امشب ثبت نام دکتری ۹۱ رو انجام دادم. به فرموده ژوپی اومدم تا حداقل از بچه ها بنویسم. عرفان که هفته ای ۳ روز میاد خونه ما از صبح تا بعد از ظهر. با حضور ایشون یعنی کل اختیارات خونه اعم از تلوزیون (صدای اون تا هر اندازه ای که صلاح بدونن)- ناهار- دعوت پسرکوچولوی همسایه به خونه و.... تحت کنترلشه. وقتی باشه ثانیه به...
-
همه چی .....
پنجشنبه 15 دیماه سال 1390 00:12
سلام هیچ خبری نیس امن و امون. روزای تکراری و مثل هم. ظاهرا همه چی آرومه. چه قدر خاطره با این آهنگ دارم چرا یهو یادم اومد.؟حامده تو بیشتر گوشش میدادی. اون تابستون دوم خوابگاه توی پارک دانشگاه شبی که هندونه برده بودیم چقدر دلت تنگ بود اینو گذاشتی چهرت کاملا یادمه. خدا رو شکر که همه مشکلاتت حل شد .
-
در امتداد آزمون ۹۰
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 15:47
اومدم توی نت تا اطلاعاتی در مورد تکمیل ظرفیت دکترای ۹۰ کسب کنم دوباره تمام اوضاع فکریم بهم ریخته با مشاهده اطلاعیه های دکترا. خوندن نخوندن استارت و شروع منابع هدف... و هزار جور فکر و خیال دیگه. در ضمن ژوپی جون برات دعا میکنم که امتحان جامعت به بهترین شکل ممکن پشت سر گذاشته بشه تا الان فک کنم دیگه آزمونت تموم شده و یه...
-
برای تو که مثل خواهرم عزیزی محبوب من
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1390 22:19
سلام محبوب عزیزم خدا میدونه نوشتن این پست چقدر برام سخته محبوب برات خیلی دعا کردم و از خدابرای تو و خواهرای عزیزت صبر خواستم محبوبم اینو فقط و فقط نوشتم تا بدونی تو این غم بزرگ تنها نبودی منم از راه دور باهات گریه کردم و خدا میدونه لحظه به لحظه یادت بودم. محبوب خودت خوب میدونی که بانو زائر امام حسین بود میدونم که امام...
-
امیر جونم دوست دارم
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 00:32
اینم یه جور زندگیه دیگه. خیلی خوشحالم و خدا رو شکر میکنم که در نبود پدر و مادرو آواره خونه فامیلا نشدم. و اینو مدیون عزیز دلم امیر حسینم. امیر کوچولوی من که میای پیشمو منو از تنهایی در آوردی و خودتم شبها از ماموت میترسی و الان چند شبیه که منم ترسوندی به حدی که دیشب جارو بالای سرم گذاشتم.
-
من و عرفان
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 16:12
سلام امروز اولین روزی بود که رسما سرپرستی عرفانو به عهده داشتم از اونجایی که پنج شنبه ها رو تعطیل کردن مامانش دیرتر میاد از صبح که اومد بیقراری میکرد هی میگفت زنگ بزن مامان بیاد زنگ بزن بابا بیاد ....کلی سر گرمش کردم مامانش از قبل برا چنین روز واپسینی یه آدم آهنی براش خریده بود تا اوردم که بچه از ترس زهره ترک شد آدم...
-
زندگی همینه دیگه....
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 21:58
سلام الان تقریبا ۴ جلسه ای هست که سر کلاس میرم حالا فهمیدم چقدر تدریسو دوس داشتم. اولش کمی میترسیدم چون اینا بچه های پیش دانشگاهین و آماده میشن برا کنکور ولی الان که میبینم اونا هم از بودن سر کلاس من راضین خوشحالم. زیاد طولی نمیکشه که جلساتشون تموم شه. ازم خواسته شد که زمین شناسیشونم درس بدم قبول کردم. آرزو کردم کاش...
-
گذر ایام
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 00:36
سلام شروع به زبان خوندن کردم با کتاب ۵۰۴ و لایتنر شروع کردم و تا حالا خوب پیش رفتم. یه سرچ کلی و مفصل هم توی آموزشگاهای زبان انجام دادم و قراره توی دوره های ESLشرکت کنم ظاهرا 8 ترمه با 8 کتاب .من تعیین سطح دادم ترم 4 افتادم. در ضمن تمام تلاش های بی وقفه ی من برای کار پیدا کردن و تدریس حتی نیم واحد درسی بی نتیجه...
-
سفر
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 15:27
چی بگم از لطف و رافت امام رضا. قراره این شنبه برم مشهد. به یاد همتونم اینو مطمئن باشین.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 مردادماه سال 1390 11:22
سلام اومدم تا خبر از بیخبری بدم. کلاس خیاطیم تموم شد ولی متاسفانه به آزمون این سری فنی حرفه ای برای دیپلم نرسیدم. چندین و چند جای دیگه هم دنبال کار رفتم که گفتنش از حوصله ی اینجا خارجه. به امید دیدار با همه دوستای خوبم و طاعاتتون مقبول.
-
سفرنامه
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 11:00
سلام لیلا جور کرد هفته پیش بریم مدرکامونو بگیریم با بچه ها هم هماهنگ کردیم انگار یه جوری خدا جورش کرد که تقریبا همه ی دوستامونو دیدیم ریکاوری خیلی خوبی بود جمعه هفته پیش رسیدیم و دیدار با پریسا و بچه های خوابگاه شنبه مبوب رو دیدیم و یکشنیه ژوپی جون و دوشنبه حامده. حامده جان ازدواجت رو از صمیم قلب بهت تبریک میگم و از...
-
سرگرمی
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 23:41
سلام فعلا با کلاس خیاطی سرگرمم. ۵ مدل دامن ۳ مدل یقه و یک مدل مانتو حاصل کلاس این مدت بود. سرعت کلاس بالاس و بچه ها هم تنبلن وگرنه سریعتر از اینا باید پیش بره خوب البته اونا غیر از خیاطی گرفتار خونه و زندگی و بچه و هزار جور مشکل دیگن و واضحه که نتونن با کلاس پیش بیان. ولی به هر حال خوش میگذره یکسری دوست جدید و خصوصا...
-
فراغت
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 15:46
راستی یادم رفت بگم کلاس خیاطی ثبت نام کردم از شنبه شروع می شه هفته ای ۳ روز بدون الگو.دوره فشرده ۳ ماهه که قراره از شیر مرغ تا جونه آدمی زاد تو این ۳ ماه بهمون یاد بدن. الله و اعلم.
-
بعد از آزمون
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 15:41
سلام بعد از آزمون اومدم اصلا دلم نمیخواد در موردش حرف بزنم چون حسابی حرصمو در آورد به حدی که تا ۲ روز گیج می زدم .ما گفتیم آزمون سراسری بشه تازه بداز بدتر شد.این آزمون به هیچ عنوان تخصصی نبود تماما اطلاعات عمومی سوزنده ترین قسمتش این بود که برای رشته تخصصی من که هفت سال آزگار درسشو خوندم فقط ۱۰ تا سوال اومده بود فکر...
-
عید
سهشنبه 2 فروردینماه سال 1390 17:39
سال جدید ۱۳۹۰ رو به همه دوستای گلم تبریک می گم خدایا این سال جدید رو برای همه ما سالی پر از سلامتی زیبایی خوشی و شادی و سرنوشت های خوب و زیبا قرار بده به قول امیر حسین که توی پیک نوروزیش که گفته بود یه دعا کنید نوشته بود: خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
-
نمیدونم همین
شنبه 28 اسفندماه سال 1389 08:04
سرم تیر میکشه صدای گوپ گوپه قابمو خودم دارم می شنوم.
-
در امتداد زندگی...
یکشنبه 22 اسفندماه سال 1389 23:37
سلام ژوپی جون اومدم. درس میخونم ولی خیلی کم دوست دارم خیلی بیشتر و بهتر بخونم ولی وقت نیست جزوه ها هم زیاده گرچه جزوه ی درستی ندارم اما همونایی که خودم کارشناسی کردم و تشخیص دادم زیاده .خیلی خلاصه و تیتر وار میخونم . مبوب تو که از درس خوندن من خبر داری که چطوری باید بخونم تا دلم راضی بشه.اون شبای امتحان تو اطاق مطالعه...
-
ویکتور جون
یکشنبه 22 اسفندماه سال 1389 23:15
ویکتور هوگو کجایی تا یه بینوایان دیگه از کوزت های ایرانی در این ایام خونه تکونی بنویسی. ایرانیان با فرهنگ باستان این رسم زیبا و مقدسو رو دوش ما گذاشتن. دستشون درد نکنه
-
در ادامه
سهشنبه 26 بهمنماه سال 1389 20:06
دیگه امروز کارهام تموم شد. نزدیک ۲هفته ای بود اینجا بودم پیش پریسا. دیدار دوستا و بچه های قدیمی به جز ضدحال دزدی در کل ریکاوری خیلی خوبی بود. ژوپی رو هم دیدم و این منو خیلی خوشحال کرد. مینا هم دفاع کرد و این وسط هم قسمت شد قم و جمکران با دانشگاه برم. اینجا انگار همه چیه پارسال در حال تکرار شدن بود بچه های پایا ن نامه...
-
بار دیگر سرقت
جمعه 22 بهمنماه سال 1389 16:54
اومده بودم دانشگاه برای صحافی پایان نامه ها که توی دانشگاه موبایل و کیف پولم به سرقت رفت. خیلی ناراحتم. عجب روزگاریه
-
ثبتنام
شنبه 9 بهمنماه سال 1389 10:24
سلام اومدم کافی نت تا در مورد آزمون دکترا و ثبت نامش یه خبرایی بگیرم دستم که از بچه ها کوتاهه ببینم چی میگذره.
-
بیکاری
جمعه 1 بهمنماه سال 1389 12:07
چند وقت پیش برنامه ی سمت خدا رو میدیدم که در مورد بیکاری صحبت میکردن حج آقا ماندگاری گفتن که بیکاری باعث قساوت قلب و بروز افکار شیطانی و برآورده نشدن دعاها میشه. خیلی دلم گرفت. یکی دو جای دیگه سر زدم و اومدم نشستم به مقاله نوشتن. یه چیزایی نوشتم تا کاملش کنم ولی چرا دست و دلم به کار نمی ره؟
-
ورزش
یکشنبه 19 دیماه سال 1389 10:42
سلام تنها چیز قابل گفتن اینه که کلاس والیبال میرم هفته ای دو روز شنبه و چهار شنبه بعد از ظهر. خیلی خوبه ولی وقتشو بیشتر کنن بهتره. دوستای خوبم دکترژوپی و محبوب جونم دلم واستون تنگ شده. لیلون جون برا توهم همین طور اگه بیایو اون خراب شده رو آپ کنی. آفرین.
-
اومدم
جمعه 26 آذرماه سال 1389 23:48
سلام خیلی دیر اومدم ولی عذرم موجهه، بالاخره قورباغه رو قورت دادم و رفتم چشمامو عمل کردم این هفته چهارمین هفته ایه که عمل کردم وخدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم که خیلی بهترم از دست این عینک که صد البته خدمات شایانی رو در این چندین سال به من کرد هم راحت شدم. از این که دیدم تو این مدت هم کسی بهم سر نزده و بلاگم تار عنکبوت و...
-
شیطنت
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 23:23
از وقتی که دروس تئوری ارشد تموم شده دو سه سالی می گذره از اون به بعد من سر هیچ کلاسی به طور رسمی ننشسته بودم دیگه همش مطالعه و پایان نامه بود تا الان که کلاس زبان میرم و وقتی دوباره پس از مدت ها روی صندلی کلاس نشستم یهو ذوق زده شدم احساس کردم چقدر دلم واسه کلاس و صندلی و آموختن تنگ شده انگار مارو آفریدن که فقط درس...
-
بدون عنوان
چهارشنبه 12 آبانماه سال 1389 22:27
سلام این ۳شنبه قرار بود عمل لیزیک چشم داشته باشم دکتر رفتمو برگه معاینه و بستری و از این جور چیزا. دکتر میگفت که بلافاصله بعد عمل میشه مطالعه کنی ولی با پرس و جوهایی که انجام دادم و از افراد متعددی که پرسیدم گفتن حدود ۱ ماهی بعد عمل دستت بنده مثل مراقبت های بعد عمل و کمی دید و تاری و دوری از کامپیوتر و این جور چیزا ما...
-
جستجو
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 21:56
باد سرد پاییزی در یه شب پاییزی و جستجو در اینترنت به دنبال مطلبی درباره ازدواج، چون لکچر کلاس زبان این هفته در مورد ازدواجه و من چون هیچی به نظرم نرسید دست به دامان اینترنت شدم تا ببینم چی گیرم می یاد که شایسته کلاس باشه.